
مقدمه
در صحنه پرتحول و پیچیده ژئوپلیتیک قرن بیستویکم، مفهوم "بازدارندگی هستهای" همچنان به عنوان یکی از ستونهای اصلی نظریه امنیت ملی و روابط بینالملل باقی مانده است. توانایی یک کشور برای وارد آوردن آسیبهای غیرقابل قبول به مهاجم، حتی پس از یک حمله اولیه، به عنوان "بازدارندگی متقابل تضمینشده" (Mutually Assured Destruction - MAD) شناخته میشود که مبنای ثبات نسبی در دوران جنگ سرد بود. اما آیا این دکترین کماکان در جهان چندقطبی امروز، با حضور بازیگران جدید و تهدیدات متنوع، کارایی خود را حفظ کرده است؟ این پرسش، به ویژه در مورد کشورهایی مانند ایران که در منطقهای پر از تنش و رقابتهای ژئوپلیتیکی قرار دارند و با قدرتهای هستهای و غیرهستهای با تواناییهای نظامی قابل توجهی مواجه هستند، ابعاد تازهای به خود میگیرد.
این تحقیق تحلیلی-خبری، با کنکاش در ابعاد فنی، راهبردی و سیاسی بازدارندگی هستهای، به بررسی این موضوع از منظر فرضی ایران میپردازد. ما تلاش خواهیم کرد تا با زبانی شیوا و برای مخاطب عام، به سوالاتی کلیدی در مورد انواع سلاحهای هستهای، نیازهای فرضی ایران به این تسلیحات برای ایجاد بازدارندگی در دو سطح منطقهای (تاکتیکی) و جهانی (راهبردی)، و همچنین الزامات فنی و میزان مواد شکافتپذیر مورد نیاز برای تولید آنها پاسخ دهیم. این تحلیل بر اساس اطلاعات و دادههای عمومی موجود تا اوایل سال ۲۰۲۳ تدوین شده و هدف آن ارائه یک دیدگاه جامع و مستدل پیرامون این پدیده پیچیده و چندوجهی است. از مفاهیم تئوریک تا جزئیات فنی و ملاحظات عملی، این گزارش میکوشد تا پازل بازدارندگی هستهای را از منظر ایران گشوده و ابعاد آن را برای خواننده روشن سازد.
۱. بازدارندگی هستهای: ستون ثبات یا شمشیر داموکلس؟
بازدارندگی هستهای، مفهومی است که بر پایه ترس از تخریب متقابل بنا نهاده شده است. ایده اصلی این است که اگر هر دو طرف در یک درگیری هستهای، از توانایی طرف مقابل برای نابودی خود مطمئن باشند، هیچیک هرگز دست به حمله نخواهد زد. این مکانیزم که در اوج جنگ سرد میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت، به طور شگفتانگیزی توانست از درگیری مستقیم دو ابرقدرت هستهای جلوگیری کند، اما همواره سایه تهدید نابودی جهانی را بر سر بشریت نگه داشت.
۱.۱. تعریف و اصول بازدارندگی هستهای
بازدارندگی هستهای به معنای جلوگیری از حمله دشمن از طریق تهدید به پاسخ هستهای است که خساراتی غیرقابل قبول به آن وارد خواهد کرد. این مفهوم بر پایه سه اصل کلیدی استوار است:
• قابلیت (Capability): یک کشور باید توانایی واقعی برای وارد آوردن آسیبهای غیرقابل قبول را داشته باشد. این شامل داشتن کلاهکهای هستهای، سیستمهای پرتاب (موشکها، بمبافکنها) و زیرساختهای لازم برای نگهداری و استفاده از آنهاست.
• اعتبار (Credibility): تهدید به پاسخ هستهای باید باورپذیر باشد. دشمن باید باور کند که کشور تهدیدکننده در صورت لزوم از سلاحهای خود استفاده خواهد کرد. این اعتبار میتواند با نمایش قدرت، دکترینهای شفاف دفاعی و حتی عدم شفافیت استراتژیک حفظ شود.
• ارتباط (Communication): پیام بازدارندگی باید به وضوح به دشمن منتقل شود. این میتواند از طریق کانالهای دیپلماتیک، رزمایشهای نظامی یا اظهارات عمومی مقامات صورت گیرد.
دو نوع اصلی بازدارندگی وجود دارد: بازدارندگی متعارف (Conventional Deterrence) که با تهدید به استفاده از نیروهای متعارف عمل میکند و بازدارندگی هستهای (Nuclear Deterrence) که بر پایه تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای است. نوع دوم به دلیل قدرت تخریبی بیسابقه خود، در سطحی کاملاً متفاوت عمل میکند و به "بازدارندگی نهایی" مشهور است.
۱.۲. دکترینهای بازدارندگی: از نابودی متقابل تا بازدارندگی حداقلی
در طول تاریخ هستهای، دکترینهای مختلفی برای مدیریت زرادخانههای اتمی توسعه یافتهاند:
• نابودی متقابل تضمینشده (MAD): این دکترین که در دوران جنگ سرد رایج بود، بیان میکرد که حمله هستهای یک طرف، با پاسخ متقابل طرف دیگر همراه خواهد بود و در نتیجه هر دو کشور به طور کامل نابود خواهند شد. این دکترین با ایجاد "ترور تعادل" مانع از حمله اول شد.
• پاسخ انعطافپذیر (Flexible Response): در پاسخ به انتقادات از MAD، دکترین پاسخ انعطافپذیر پیشنهاد کرد که یک کشور هستهای باید بتواند به حملات در سطوح مختلف، از متعارف تا هستهای محدود، با پاسخی متناسب واکنش نشان دهد تا از تشدید کنترلناپذیر جلوگیری کند.
• بازدارندگی حداقلی معتبر (Credible Minimum Deterrence): این دکترین که توسط کشورهایی مانند چین، هند، پاکستان و کره شمالی دنبال میشود، بیان میکند که یک کشور برای بازدارندگی موفق نیازی به زرادخانه هستهای عظیم ندارد. بلکه داشتن تعداد محدودی کلاهک هستهای، به همراه سیستمهای پرتاب قابل اعتماد که بتوانند حتی پس از یک حمله اولیه جان سالم به در برده و آسیبهای غیرقابل قبولی را به دشمن وارد کنند، برای تضمین امنیت کافی است. این رویکرد به دنبال کاهش هزینهها و همچنین دوری از مسابقه تسلیحاتی تمامعیار است.
برای کشوری مانند ایران، در صورت تصمیم به توسعه توانمندی هستهای نظامی دکترین بازدارندگی حداقلی معتبر محتملترین گزینه خواهد بود. این رویکرد به ایران اجازه میدهد تا با حداقل تعداد کلاهک و زیرساخت، بازدارندگی لازم را در برابر تهدیدات منطقهای و فرامنطقهای ایجاد کند، در حالی که از مسابقه تسلیحاتی پرهزینه و پرخطر با قدرتهای هستهای بزرگتر اجتناب ورزد. این رویکرد، پایه و اساس تحلیل ما از نیازهای ایران به انواع و تعداد کلاهکهای هستهای خواهد بود.
۲. زرادخانههای اتمی: تفکیک تاکتیک و راهبرد در مواجهه با تهدیدات
سلاحهای هستهای، بسته به قدرت تخریبی، برد و هدفگذاری، به دو دسته اصلی "تاکتیکی" و "راهبردی" تقسیم میشوند. این تفکیک برای درک چگونگی استفاده از این سلاحها در سناریوهای مختلف و همچنین درک نیازهای احتمالی یک کشور مانند ایران به این تسلیحات، حیاتی است.
۲.۱. سلاحهای هستهای راهبردی: ضامن بقا در برابر تهدیدات وجودی
سلاحهای هستهای راهبردی، به منظور هدف قرار دادن اهداف بزرگ و حیاتی در عمق خاک دشمن طراحی شدهاند. این اهداف میتوانند شامل مراکز جمعیتی بزرگ، شهرهای مهم، مراکز فرماندهی و کنترل سیاسی و نظامی، پایگاههای موشکی، صنایع کلیدی و زیرساختهای حیاتی (مانند نیروگاهها و بنادر بزرگ) باشند. هدف اصلی این سلاحها، نابودی کامل توانایی دشمن برای ادامه جنگ یا وارد آوردن خساراتی غیرقابل جبران به موجودیت آن کشور است.
• قدرت انفجاری (Yield): این سلاحها معمولاً دارای قدرت انفجاری بالایی هستند که از صدها کیلوتن تا چندین مگاتن متغیر است (یک مگاتن معادل یک میلیون تن TNT است). این قدرت تخریبی عظیم، توانایی نابودی مناطق وسیع و وارد آوردن تلفات انسانی بیسابقه را به آنها میدهد.
• سیستمهای پرتاب: سلاحهای راهبردی عمدتاً توسط موشکهای بالستیک قارهپیما (ICBMs) که میتوانند هزاران کیلومتر پرواز کنند، موشکهای بالستیک پرتابشده از زیردریایی (SLBMs) که از پلتفرمهای متحرک و پنهان شلیک میشوند، و بمبافکنهای استراتژیک دوربرد حمل میشوند.
• نقش راهبردی: نقش اصلی سلاحهای راهبردی، ایجاد بازدارندگی در برابر حملات در مقیاس وسیع (به ویژه حملات هستهای) است. آنها به عنوان "ضامن بقا" و "آخرین خط دفاعی" یک ملت در برابر تهدیدات وجودی عمل میکنند.
در سناریوی فرضی ایران، اگر هدف بازدارندگی در برابر قدرتهای هستهای بزرگتر یا تهدیدات وجودی باشد که میتواند بنیانهای کشور را به چالش بکشد، توسعه کلاهکهای هستهای راهبردی با برد کافی برای رسیدن به اهداف کلیدی دشمنان احتمالی ضروری خواهد بود. این کلاهکها باید با موشکهای بالستیک دوربرد ایران سازگار شوند.
۲.۲. سلاحهای هستهای تاکتیکی: ابزاری برای تأثیرگذاری در میدان نبرد
سلاحهای هستهای تاکتیکی، بر خلاف همتایان راهبردی خود، برای استفاده در میدان نبرد یا علیه اهداف نظامی خاص در یک منطقه محدودتر طراحی شدهاند. این اهداف ممکن است شامل تجمع نیروهای دشمن، کاروانهای نظامی، پایگاههای هوایی، ناوگانهای دریایی، مراکز لجستیکی و فرماندهی در نزدیکی خطوط درگیری باشند. هدف از آنها، ایجاد برتری نظامی در یک درگیری متعارف، یا بازدارندگی از تشدید بیشتر درگیری از طریق تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای کوچکتر است.
• قدرت انفجاری (Yield): قدرت انفجاری این سلاحها بسیار پایینتر از سلاحهای راهبردی است، معمولاً از چند ده تن تا چند صد کیلوتن (اغلب زیر ۱۰۰ کیلوتن). این "بازده کم" به آنها اجازه میدهد تا با دقت بیشتری مورد استفاده قرار گیرند و خسارات جانبی را کاهش دهند، اگرچه همچنان تخریب گستردهای را به همراه دارند.
• سیستمهای پرتاب: سلاحهای تاکتیکی میتوانند توسط طیف وسیعتری از سیستمها حمل شوند، از جمله گلولههای توپخانه هستهای، موشکهای کوتاهبرد و میانبرد، موشکهای کروز، بمبهای هوایی کوچک (مانند B61 آمریکایی)، اژدرها و حتی مینهای زمینی هستهای.
• نقش تاکتیکی: نقش اصلی آنها در "جنگپذیری هستهای" (Nuclear Warfighting) در سطح محدود است. این سلاحها به فرماندهان این امکان را میدهند که در صورت شکست نیروهای متعارف، از گزینه هستهای برای جلوگیری از شکست استفاده کنند، بدون اینکه فوراً درگیری را به سطح راهبردی و تمامعیار هستهای برسانند.
در دکترینهای مدرن، تمایز بین تاکتیکی و راهبردی گاهی مبهم میشود. برای مثال، یک موشک کروز که میتواند کلاهک هستهای حمل کند، ممکن است بسته به هدف و برد، نقش تاکتیکی یا راهبردی ایفا کند. برای ایران، در صورت توسعه (فرضی) چنین قابلیتی، سلاحهای هستهای تاکتیکی میتوانند برای بازدارندگی از حملات متعارف منطقهای یا مقابله با تجمعات نظامی دشمنان در مرزها یا منطقه استفاده شوند. این امر میتواند "انعطافپذیری" بیشتری به دکترین بازدارندگی ببخشد.
۳. معماری اتمی: از مواد شکافتپذیر تا کوچکسازی کلاهک
ساخت یک سلاح هستهای، فراتر از یک تصمیم سیاسی، مستلزم دانش فنی بسیار پیچیده و دسترسی به مواد خاص است. این فرایند شامل تولید مواد شکافتپذیر و سپس طراحی و مهندسی کلاهکهایی است که بتوانند این مواد را با کارایی بالا منفجر کنند.
۳.۱. قلب اتمی: اورانیوم غنیشده و پلوتونیوم
ماده اصلی هر سلاح هستهای، یک "ماده شکافتپذیر" است که میتواند در یک واکنش زنجیرهای هستهای پایدار، انرژی عظیمی آزاد کند. دو ماده اصلی در این زمینه عبارتند از:
• اورانیوم غنیشده با درجه تسلیحاتی (Highly Enriched Uranium - HEU): اورانیوم طبیعی عمدتاً از ایزوتوپ U-238 تشکیل شده و تنها 0.7% آن ایزوتوپ U-235 است که قابلیت شکافتپذیری دارد. برای ساخت سلاح هستهای، غلظت U-235 باید به حدود 90% (یا بیشتر) افزایش یابد. این فرایند "غنیسازی" نامیده میشود و نیازمند فناوری سانتریفیوژهای گازی پیشرفته و آبشارهای (Cascades) طولانی از آنها است. هرچه سانتریفیوژها پیشرفتهتر و تعداد آنها بیشتر باشد، سرعت غنیسازی و تولید HEU نیز بالاتر خواهد بود.
• مقادیر مورد نیاز: برای یک کلاهک هستهای با طراحی ابتدایی "تفنگی" (Gun-type weapon) (مانند بمب هیروشیما)، حدود 50 تا 60 کیلوگرم HEU نیاز است. برای طرحهای پیشرفتهتر "درونپاش" (Implosion-type weapon) که کارایی بالاتری دارند، این مقدار میتواند به 15 تا 25 کیلوگرم کاهش یابد.
• پلوتونیوم با درجه تسلیحاتی (Weapons-Grade Plutonium): این ماده عمدتاً از ایزوتوپ Pu-239 تشکیل شده و در رآکتورهای هستهای تولید میشود، هنگامی که اورانیوم U-238 نوترون جذب میکند. پلوتونیوم سپس باید از سوخت مصرفشده رآکتور از طریق فرایند "بازفرآوری" (Reprocessing) شیمیایی جدا شود.
• مقادیر مورد نیاز: برای یک کلاهک هستهای از نوع درونپاش، معمولاً 4 تا 8 کیلوگرم پلوتونیوم با درجه تسلیحاتی کافی است. این ماده به دلیل سهولت در ایجاد شکافت، برای ساخت کلاهکهای کوچکتر و کارآمدتر (مانند بمب ناگازاکی) ترجیح داده میشود.
۳. سناریوی هستهای ایران: نیازهای ایران برای بازدارندگی دوگانه و الزامات فنی آن
اکنون با درک بهتری از انواع سلاحهای هستهای و الزامات فنی آنها، به سناریوی فرضی برنامه هستهای ایران میپردازیم و به سوالات مطرح شده در مورد نیازهای احتمالی این کشور برای بازدارندگی در دو سطح منطقهای (تاکتیکی) و جهانی (راهبردی) پاسخ میدهیم. این تحلیل بر پایه دکترین "بازدارندگی حداقلی معتبر" استوار است.
۴.۱. معماری بازدارندگی دوگانه: منطقه و جهان
اگر ایران به دنبال ایجاد بازدارندگی حداقلی در دو سطح منطقهای و جهانی باشد، این امر نیازمند یک زرادخانه هستهای متوازن خواهد بود که هم قابلیتهای تاکتیکی و هم راهبردی را شامل شود:
• بازدارندگی منطقهای (با سلاحهای تاکتیکی): این سطح از بازدارندگی برای مقابله با تهدیدات از جانب رقبای منطقهای (که ممکن است خود دارای تواناییهای هستهای باشند یا با قدرتهای هستهای بزرگ همپیمان باشند) و همچنین جلوگیری از حملات متعارف در مقیاس وسیع به قلمرو ایران طراحی میشود. هدف این است که تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای با بازده کم، بتواند هرگونه تهاجم نظامی متعارف را در نطفه خفه کرده و به افزایش سطح تنش از کنترل خارجشده منجر نشود.
• بازدارندگی جهانی (با سلاحهای راهبردی): این سطح از بازدارندگی برای ایجاد تهدید معتبر علیه قدرتهای هستهای بزرگ (مانند ایالات متحده یا سایر اعضای P5) طراحی میشود. هدف این است که توانایی وارد آوردن "آسیب غیرقابل قبول" به سرزمین اصلی یا منافع حیاتی این قدرتها، حتی پس از یک حمله اولیه، تضمین شود. این نوع بازدارندگی به عنوان آخرین خط دفاعی در برابر تهدیدات وجودی و برای حفظ موجودیت ملی عمل میکند.
۴.۲. تعداد کلاهکهای هستهای برای بازدارندگی دوگانه و مواد شکافتپذیر لازم
تعیین تعداد دقیق کلاهکهای هستهای، حتی در یک سناریوی فرضی، بسیار دشوار است و به عوامل متعددی از جمله تواناییهای سیستمهای پرتاب، قدرتهای دفاع موشکی دشمن، دکترین استفاده و بقاپذیری زرادخانه بستگی دارد. با این حال، با الهام از دکترین "بازدارندگی حداقلی معتبر" و مطالعه موارد مشابه در کشورهای دارای زرادخانه هستهای کوچک تا متوسط، میتوان یک برآورد منطقی ارائه داد.
بسیار خوب، دراگن عزیز. در اینجا تعریفی کوتاه اما با جزئیات و قابل فهم از مفهوم "بازدارندگی حداقلی معتبر" (Credible Minimum Deterrence) ارائه میشود:
بازدارندگی حداقلی معتبر (Credible Minimum Deterrence): فلسفه قدرت اتمی متوازن
"بازدارندگی حداقلی معتبر" یک دکترین استراتژیک هستهای است که بر این ایده مرکزی استوار است: یک کشور برای بازداشتن دشمنان از حمله هستهای (یا حتی متعارف در مقیاس وسیع)، نیازی به داشتن زرادخانه هستهای عظیم و گرانقیمت ندارد. بلکه، داشتن تعداد محدودی کلاهک هستهای، به همراه سیستمهای پرتاب قابل اعتماد و بقاپذیر (مانند موشکهای بالستیک متحرک)، برای ایجاد بازدارندگی کافی است.
اصول کلیدی:
• "حداقلی" (Minimum): به معنای داشتن کوچکترین زرادخانه هستهای ممکن است که برای انجام وظیفه بازدارندگی کفایت کند. هدف، دوری از مسابقه تسلیحاتی پرهزینه و جلوگیری از انباشت بیش از حد سلاح است.
• "معتبر" (Credible): این "حداقل" باید باورپذیر باشد. دشمن باید کاملاً قانع شود که حتی پس از یک حمله اولیه از سوی آنها، کشور دارای این دکترین، توانایی "پاسخ دوم" (Second-Strike Capability) را حفظ کرده و میتواند خسارات "غیرقابل قبولی" را به خاک مهاجم وارد آورد. این خسارات غیرقابل قبول، میتواند شامل نابودی چند شهر مهم یا مراکز حیاتی باشد که برای هر مهاجمی جبرانناپذیر تلقی شود.
چرا کشورها از آن استفاده میکنند؟
کشورهایی مانند چین، هند، پاکستان و کره شمالی این دکترین را اتخاذ کردهاند. دلایل اصلی عبارتند از:
• ملاحظات اقتصادی: ساخت و نگهداری زرادخانههای عظیم هستهای بسیار پرهزینه است. این دکترین به کشورها اجازه میدهد تا با هزینه کمتر، به بازدارندگی دست یابند.
• ثبات استراتژیک: کاهش تعداد کلاهکها میتواند از تشدید بحرانها جلوگیری کرده و خطر مسابقه تسلیحاتی را کاهش دهد.
• سادگی عملیاتی: مدیریت یک زرادخانه کوچکتر، سادهتر و امنتر است.
به زبان ساده: بازدارندگی حداقلی معتبر مانند داشتن یک "شمشیر بسیار تیز" است که اندازه کوچکی دارد، اما چنان کشنده است که هیچ کس جرأت نمیکند آن را امتحان کند. کلید موفقیت این دکترین در آن است که دشمن هیچ شکی در مورد توانایی و اراده شما برای استفاده از آن شمشیر (حتی اگر آسیب دیده باشید) نداشته باشد.
الف) کلاهکهای هستهای تاکتیکی (برای بازدارندگی منطقهای):
• هدف: بازدارندگی از حملات متعارف در مقیاس بزرگ منطقهای و پاسخ به تهدیدات نظامی تاکتیکی. این کلاهکها معمولاً برای نصب بر روی موشکهای کوتاهبرد و میانبرد، موشکهای کروز، یا بمبهای هوایی تاکتیکی طراحی میشوند.
• قدرت انفجاری: پایین (چند ده تا چند صد کیلوتن).
• تعداد مورد نیاز برای ایجاد یک بازدارندگی تاکتیکی معتبر که بتواند چندین هدف نظامی حساس را در منطقه هدف قرار دهد و از قابلیت پاسخ دوم نیز برخوردار باشد، ایران ممکن است به حدود ۲۰ تا ۴۰ کلاهک هستهای تاکتیکی نیاز داشته باشد. این تعداد برای پوشش اهداف متعدد و تضمین بقاء بخشی از زرادخانه پس از حمله اولیه کفایت میکند.
• مواد شکافتپذیر مورد نیاز برای کلاهکهای تاکتیکی:
• با فرض استفاده از اورانیوم غنیشده (HEU) با طراحی درونپاش (حدود ۱۵-۲۵ کیلوگرم HEU 90% در هر کلاهک):
• برای ۲۰ کلاهک: ۳۰۰ کیلوگرم تا ۵۰۰ کیلوگرم HEU 90%
• برای ۴۰ کلاهک: ۶۰۰ کیلوگرم تا ۱۰۰۰ کیلوگرم HEU 90%
• با فرض استفاده از پلوتونیوم (Pu) با طراحی درونپاش (حدود ۴-۸ کیلوگرم Pu در هر کلاهک):
• برای ۲۰ کلاهک: ۸۰ کیلوگرم تا ۱۶۰ کیلوگرم Pu
• برای ۴۰ کلاهک: ۱۶۰ کیلوگرم تا ۳۲۰ کیلوگرم Pu
ب) کلاهکهای هستهای راهبردی (برای بازدارندگی جهانی):
• هدف: بازدارندگی از تهدیدات وجودی از جانب قدرتهای هستهای بزرگ و تضمین قابلیت وارد آوردن "آسیب غیرقابل قبول" به اهداف در عمق خاک آنها. این کلاهکها بر روی موشکهای بالستیک میانبرد و دوربرد (ICBM/IRBM) نصب میشوند.
• قدرت انفجاری: بالا (از صدها کیلوتن تا مگاتن).
• تعداد مورد نیاز برای ایجاد بازدارندگی حداقلی معتبر در برابر یک قدرت هستهای بزرگ، کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه زرادخانههایی در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ کلاهک دارند. اما برای کشورهایی که دکترین "حداقلی" را دنبال میکنند (مانند چین در گذشته یا پاکستان)، تعداد کمتر نیز میتواند کافی باشد. چین در آغاز برنامه هستهای خود با تعداد بسیار کمتری از کلاهکها، بازدارندگی خود را آغاز کرد. پاکستان و هند با حدود ۱۵۰ تا ۱۷۰ کلاهک توانستهاند بازدارندگی معتبر منطقه ای و بین المللی را ایجاد کنند. کره شمالی نیز با حدود ۴۰ تا ۵۰ کلاهک در حال توسعه، به این سمت حرکت میکند. با توجه به این الگوها و برای اطمینان از قابلیت پاسخ دوم (یعنی توانایی شلیک حتی پس از دریافت حمله اول) و توانایی هدفگیری حداقل چند مرکز مهم و حیاتی، ایران (فرضی) ممکن است به حدود ۴۰ تا ۶۰ کلاهک هستهای راهبردی نیاز داشته باشد. این تعداد برای تضمین نابودی حداقل چند شهر یا مرکز حیاتی دشمنان بزرگ و پیچیده، حتی پس از یک حمله اولیه، کافی تلقی میشود. این کلاهکها باید بر روی موشکهای بالستیک با برد قارهای یا میانبرد بلند (که قابلیت هدف قرار دادن اروپا یا بخشهایی از آمریکا را داشته باشند) نصب شوند.
• مواد شکافتپذیر مورد نیاز برای کلاهکهای راهبردی:
• با فرض استفاده از اورانیوم غنیشده (HEU) با طراحی درونپاش HEU 90% در هر کلاهک
• برای ۴۰ کلاهک: ۶۰۰ کیلوگرم تا ۱۰۰۰ کیلوگرم HEU 90%
• برای ۶۰ کلاهک: ۹۰۰ کیلوگرم تا ۱۵۰۰ کیلوگرم HEU 90%
• با فرض استفاده از پلوتونیوم (Pu) با طراحی درونپاش
• برای ۴۰ کلاهک: ۱۶۰ کیلوگرم تا ۳۲۰ کیلوگرم Pu
• برای ۶۰ کلاهک: ۲۴۰ کیلوگرم تا ۴۸۰ کیلوگرم Pu
۴.۳. مجموع نیازهای فرضی و چالشهای دستیابی به مواد شکافتپذیر
با جمعبندی نیازهای برای بازدارندگی تاکتیکی و راهبردی، ایران به یک زرادخانه هستهای ترکیبی نیاز خواهد داشت:
• مجموع کلاهکهای مورد نیاز
• تاکتیکی: ۲۰ تا ۴۰ کلاهک
• راهبردی: ۴۰ تا ۶۰ کلاهک
• مجموع کلی: حدود ۶۰ تا ۱۰۰ کلاهک هستهای.
• مجموع مواد شکافتپذیر مورد نیاز با فرض استفاده از HEU
• حداقل ۶۰۰ کیلوگرم (برای ۴۰ کلاهک تاکتیکی) + ۹۰۰ کیلوگرم (برای ۶۰ کلاهک راهبردی) = ۱۵۰۰ کیلوگرم HEU 90%
• حداکثر ۱۰۰۰ کیلوگرم (برای ۴۰ کلاهک تاکتیکی) + ۱۵۰۰ کیلوگرم (برای ۶۰ کلاهک راهبردی) = ۲۵۰۰ کیلوگرم HEU 90%
این مقادیر قابل توجهی از اورانیوم غنیشده با درجه تسلیحاتی هستند که تولید آنها نیازمند فعالیتهای غنیسازی گسترده و بدون محدودیتهای بینالمللی است.
چالشهای دستیابی به مواد شکافتپذیر:
• اورانیوم غنیشده (HEU):
• برنامه غنیسازی ایران، همانطور که توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) رصد میشود، تا اوایل سال ۲۰۲۳ به ذخایر قابل توجهی از اورانیوم غنیشده در سطوح مختلف (از جمله ۶۰٪) دست یافته است. با این حال، تولید HEU 90% به میزان لازم برای زرادخانه ۶۰ تا ۱۰۰ کلاهکی، نیازمند ادامه و تشدید فعالیتهای غنیسازی و عبور از خطوط قرمز تعیین شده در توافقات بینالمللی (مانند برجام) است. تخمین زده میشود که ایران تا اوایل ۲۰۲۳ مقادیر کافی اورانیوم با غنای ۶۰ درصد را در اختیار دارد که در صورت تصمیم به غنیسازی بیشتر، میتواند در مدت زمان کوتاهی به HEU 90% برای ساخت چند کلاهک اولیه تبدیل شود. تولید مقادیر بیشتر برای یک زرادخانه کاملتر زمانبر خواهد بود.
• پلوتونیوم (Weapons-Grade Plutonium):
• تولید پلوتونیوم درجه تسلیحاتی نیازمند رآکتورهای آب سنگین (مانند رآکتور اراک) و سپس تأسیسات بازفرآوری سوخت مصرفشده است. ایران دارای رآکتور اراک (که برای تولید ایزوتوپهای پزشکی استفاده میشود و آب سنگین است) بود، اما بر اساس توافقات بینالمللی (مانند برجام)، از بازفرآوری سوخت مصرفشده منع شده است. توسعه قابلیتهای بازفرآوری یک مسیر جایگزین اما بسیار پیچیده و با حساسیت بالای بینالمللی خواهد بود که به مراتب چالشبرانگیزتر از غنیسازی اورانیوم است.
• زمان گریز (Breakout Time): مفهوم "زمان گریز" هستهای، به مدت زمانی اشاره دارد که یک کشور برای تولید مواد شکافتپذیر کافی برای یک سلاح هستهای نیاز دارد. تا اوایل سال ۲۰۲۳، برخی تحلیلها نشان میداد که "زمان گریز" ایران برای تولید HEU 90% برای حداقل یک سلاح، به چند هفته کاهش یافته است. با این حال، تولید HEU 90% برای یک زرادخانه بزرگتر (۶۰ تا ۱۰۰ کلاهک) زمان بسیار طولانیتری خواهد برد و با چالشهای فنی و سیاسی عدیدهای روبرو است.
۴.۴. چالشهای سیستمهای پرتاب و بقاء زرادخانه
فقط داشتن کلاهکهای هستهای کافی نیست؛ یک زرادخانه هستهای معتبر نیازمند سیستمهای پرتاب قابل اعتماد، دقیق و بقاپذیر است:
• موشکهای بالستیک: ایران دارای برنامه موشکی بالستیک توسعهیافتهای است که موشکهای میانبرد (مانند شهاب-۳، قدر) و در حال توسعه موشکهای دوربرد (مانند سجیل، خرمشهر) را شامل میشود. این موشکها برای حمل کلاهکهای راهبردی ضروری هستند.
• موشکهای کروز: توسعه موشکهای کروز (مانند هویزه) میتواند گزینههایی برای حمل کلاهکهای تاکتیکی یا حتی راهبردی (با برد مناسب) فراهم کند.
• بقاپذیری (Survivability): برای تضمین قابلیت "پاسخ دوم"، زرادخانه هستهای باید بتواند از یک حمله اولیه جان سالم به در ببرد. این امر نیازمند:
• پلتفرمهای متحرک: مانند پرتابگرهای متحرک موشکهای بالستیک.
• سایلوهای مستحکم زیرزمینی: برای حفاظت از موشکها.
• پلتفرمهای دریایی: مانند زیردریاییهای هستهای که به طور پنهان در اقیانوسها گشتزنی میکنند (این قابلیت بسیار پیچیده و پرهزینه است و ایران چنین توانایی را ندارد).
• دقت و قابلیت نفوذ: سیستمهای پرتاب باید توانایی حمل کلاهکها را با دقت بالا به اهداف داشته باشند و از سیستمهای دفاع موشکی دشمن عبور کنند.
در مجموع، ایجاد یک زرادخانه هستهای برای بازدارندگی دوگانه در سطوح منطقهای و جهانی، پروژهای عظیم و چندوجهی است که فراتر از صرف تولید مواد شکافتپذیر است و نیازمند یک معماری دفاعی و تهاجمی پیچیده است.
نتیجهگیری: پازل هستهای ایران، میان واقعیتهای فنی و ابهامات راهبردی
تحلیل جامع ارائه شده، پیچیدگیهای مرتبط با مفهوم بازدارندگی هستهای و ابعاد آن در سناریوی فرضی ایران را به وضوح نشان میدهد. از تفکیک سلاحهای تاکتیکی و راهبردی گرفته تا الزامات فنی تولید مواد شکافتپذیر و چالشهای کوچکسازی کلاهکها، تمامی این جنبهها در تعیین مسیر یک کشور برای دستیابی به توانایی هستهای نظامی (در صورت تصمیم) نقش حیاتی دارند.
خلاصه پاسخها به سوالات کلیدی و تحلیل جدید:
• نوع سلاح هستهای مورد نیاز: برای دستیابی به بازدارندگی دوگانه (هم در منطقه و هم در برابر قدرتهای هستهای جهانی)، ایران به ترکیبی از کلاهکهای هستهای تاکتیکی و راهبردی نیاز خواهد داشت. کلاهکهای تاکتیکی (با بازده کم) برای بازدارندگی منطقهای و مقابله با حملات متعارف، و کلاهکهای راهبردی (با بازده بالا) برای تضمین بقا در برابر تهدیدات وجودی از جانب قدرتهای هستهای بزرگ.
• تعداد بمب اتم مورد نیاز
• برای بازدارندگی تاکتیکی در سطح منطقه: حدود ۲۰ تا ۴۰ کلاهک هستهای تاکتیکی.
• برای بازدارندگی راهبردی در سطح جهانی: حدود ۴۰ تا ۶۰ کلاهک هستهای راهبردی.
• مجموع کلی: حدود ۶۰ تا ۱۰۰ کلاهک هستهای ترکیبی.
• مواد شکافتپذیر مورد نیاز
• برای زرادخانه ۶۰ تا ۱۰۰ کلاهکی (با فرض استفاده از HEU به عنوان مسیر اصلی): مجموعاً حدود ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۹۰٪.
• در صورت استفاده از پلوتونیوم (که از نظر فنی پیچیدهتر است)، مجموعاً حدود ۲۴۰ تا ۴۸۰ کیلوگرم پلوتونیوم درجه تسلیحاتی.
در نهایت، پازل هستهای ایران، ترکیبی از واقعیتهای فنی چالشبرانگیز، دکترینهای راهبردی پیچیده و پیامدهای ژئوپلیتیکی گسترده است. تصمیمگیری در این زمینه، هر مسیری که انتخاب شود، عواقب عمیقی برای منطقه و جهان خواهد داشت. تحلیل حاضر، تلاشی است برای روشن ساختن این ابعاد پیچیده برای مخاطب عام، تا درکی جامعتر از الزامات و پیامدهای یک برنامه هستهای حاصل شود.
» توضیحات بیشتر را در این برنامه از یوتیوب پانیشر ملاحضه کنید: